معنی تمدنی باستانی
حل جدول
آشور
آکد
سارد
تمدنی باستانی در عراق
اکد
تمدنی باستانی در آمریکای مرکزی
مایا
تمدنی باستانی در بین النهرین
سومر
تمدنی کهن
اینکا
مایا
سومر
تمدنی خاکشده
سومر
باستانی
دیرینه، قدیمی، عطیقه، تاریخی
واژه پیشنهادی
لیدیا
لغت نامه دهخدا
باستانی. (ص نسبی) قدیم. کهن. عتیق. دیرینه. قدیمی:
بکوه اندرون مانده ای دیر گاهی
بسنگ اندرون بوده ای باستانی.
فرخی.
بدان خانه ٔ باستانی شدم
به هنجار چون آزمایشگری.
منوچهری.
بر آن وزن این شعر گفتم که گفته ست
ابوالشیص اعرابی باستانی.
منوچهری.
دلجویی کن که نیکوان را
دلجویی رسم باستانی است.
خاقانی.
|| معمر. سالخورده.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا ء عتیقه.
مترادف و متضاد زبان فارسی
دیرینه، عتیقه، قدیم، قدیمی، کهن، کهنه،
(متضاد) جدید، نوین
معادل ابجد
1028